ازاختلال فشار رواني پس آسيبي چه مي دانيد ؟


 

نويسنده: ابوالفضل امير ديواني




 
‏«اين اختلال به نشانه هاي اضطراب حاد که درپي فرار از مرگ حتمي درجبهه ي جنگ، ‏تصادم يا سانحه ي طبيعي شروع مي شود، اطلاق مي گردد».
معمولاً بيماردرجريان واقعه، خويشتن داري مي کند. ولي بعضي ازافراد درضمن خطر، دچار واکنش هراس مي گردند که باوحشت زدگي وتلاش بي ثمرسعي به فرار دارندکه ممکن است درديگران هم واکنش هراس بوجود آورد.
اين بيماران وحشت زده بي نهايت تلقين پذيرندوبه آساني قابل هيپنوتيزم هستندومي توان آن مارابه اطاعت دستورات درمورد رفتارمناسب وادار نمود. درمان بايد معطوف به تشويق و بازگرداندن شخص به ماموريت يامسئووليت قبلي باشد. تا سرحد امکان بايد ازدرمان هاي مفصل دربيمارستان خودداري شود، چون موجب پس رفت وازکارافتادگي مي گردد.
$"حوادث واختلال فشار رواني پس آسيبي(1)
"آن پيشامد را نمي توانم از ياد برم تصويرها مدام از ذهنم مي گذرند. مشکل بي خوابي دارم. مي کوشم به زندگي طبيعي ام بازگردم، ولي دراين لحظه، همه چيزيه نظرم بعيد وغيرواقعي مي رسد. چرا بايد چنين بلايي به سرم بيايد؟!"
‏"درسال 1975 ‏با پايان يافتن جنگ ويتنام، سربازان آمريکا يي که از نبرد جان سالم به در برده وبه وطن خويش بازگشته بودند، نشانه هايي از ترس، وحشت واضطراب مدام را از خويش مي نماياندندکه بعدها درکتاب هاي روان پزشکي، آن را به نام «اختلال فشار رواني بعد از سانحه» (1) ناميدند. اما سربازان
گرفتار در وحشت وخشونت جنگ تنها افرادي نيستند که دستخوشي اين اختلال رواني هستند، بلکه هرانساني که دچار يک حادثه ي دردناک درزندگي شود، به مدت طولاني يا پيوسته با ترس، نگراني و، وحشت آن زندگي مي کند که درواقع بدين اختلال مبتلاشده است. امروز پس ازگذشت افزون بر 30 ‏سال ازجنگ ويتنام، پژوهشي که به تازگي روي کهنه سربازان اين جنگ صورت گرفته، نشان مي دهد که اختلال طولاني مدت مورد بحث، نه تنها سبب رنج رواني مي شود بلکه يک عامل بسيار جدي نيز هست که حتي بيش از عوامل خطر شناخته شده قادراست فرد را گرفتار بيماري هاي مزمن جسمي ومرگ زودرس کند."
"آن رخداد را نمي توانم از ياد ببرم تصورات دما دم از خاطرم مي گذرد وخواب از چشمانم ربوده مي شود. مي کوشم به زندگي عاديم برگردم ،ولي در حال حاضر،چيز بعيد وناراست به نظر مي آيد. "
"از چه رو مي بايست چنين پيشامدي نصيبم شود؟
‏رويدادها پيوسته رخ مي نمايند، اماشما دربسياري موارد فورات با آن ها کنار مي آييد وآنگاه به زندگي خود رو مي کنيد. با اين وصف، اگرچيزي اتفاق بيفتد که به حد کافي مهم باشند و يک يا چند باوراساسي تان راتضعيف کند، اين تجربه را مي توان به عنوان اختلال فشاررواني پس ازسانحه نام نهاد و گردن نهادن به بيامدها بسي دشوارتر خواهد بود.
هرچقدر تضاد بين رخداد و اعتقاد فزون ترباشد، امکان اختلال ياد شده بيشترمي شود.
اگر به عنوان مثال قويا معتقد باشيد که جهان، جاي بسامان، پيش بيني پذير وامني مي باشدو اينکه زندگي، هدفمنداست يا شما فردي قوي وشايسته ايد واين باورتوسط حادثه اي فاجعه آميز (2) به چالش کشيده شده باشد، دراين صورت به احتمال زياد فشاررواني «زخم خورده»(3) پيش مي آيد.
آسيب «زخم خوردگي»دربدن شما رخنه مي کند و يا دفاع هاي رواني، تن تان را ناکارآ مي سازد. شايد بگوييد: اين آسيب، ناراحتم کرده و به واقع درجسم و جان منزل کرده است.
رخدادهاي عامل ضربه ي عاطفي که ممکن است ازدرگيري يا مشاهده ي سرقت مسلحانه ،سانحه ي آمد وشد جاده اي يا يورش به منظور شرکت دراعمال ايضاحي جسمي يا جنسي، آتش سوزي، سانحه ي هواپيما يا قطار، جنگ يا وقايع ناگوار ديگر ناشي شوند. شما نبايد مستقيمات درگير آسيب شده ويا رنجور آن شويد.
در1986که قايق انگليسي موسوم به HeraldofFreeEntrpriseدوراز ساحل بلژيک غرق شد و عده ي زيادي جان سپردند، تخمين زده شد که دراين ميان مجموعه هزارتن دچار ضربه ي رواني (5) گشته و حداقل ازهر پنج تن، چهار نفرآنان، ازماموران نجات يا بستگان ودوستان قربانيان بودند.
درصورتي که به تجربه ي آسيب زاونيزشمارزيادي ازهيجانات دچارشده ايده بايدسعي کنيد ازعهده ي حالا تي هم چون بيم ،گناه، شرمساري يا عصبانيت بر آييد. درچنين وضعي احساس خستگي وکم تواني کاملا طبيعي است. چه بسا گريان شده ونتوانيد تمرکزحواس داشته باشيد وياحوادث رابه خوبي به ياد آوريد. احتمال داردمنزوي يا بي علاقه، تحريک پذيرونسبت به ديگران ناشکيبابوده وشايدبه خاطرتنش فزاينده ي عضلاني به دردها وسردردها مبتلاشويد. بسياري از اشخاص ازاحساسي برخاسته از برانگيختگي (6) خوب نخوايبدن وناراحتي ناشي ازکابوس ها و پس نگاه ها(7) شکوه مي کنند.
*ترس: امکان دارد بيم ازاين باشد که حاد ثه اي دگربارروي دهد، ناکام گرد يد، تنهابمانيد، به خود يا عزيزان تان لطمه اي وارد آيد.
*گنه: شايد از بيش زيست يا وضع مالي بهتراز ديگران داشتن، احساس گناه کنيد.
*پشيماني: ممکن است ازکارهاي ناشده، متاسف باشيد.
*شرمساري: احتمال دارد ازاينکه کاري را مطابق ميل تان انجام نداده ايد، يا شخص عاطفي به نظرآمده ايد، شرمسار باشيد.
*خشم: ابرازخشم بابت آن چه رخ داده باشد يا مسبب آن باشيد يا غصب آ لودگي درمورد کساني که فاقد درک اند.
*دلسردي: امکان دارد به خاطر تمام نقشه هايي که هرگز به انجام نرسانده ايدوا کنون ناشدني اند، نا اميد باشيد .
بدانيد وآ گاه باشيد که ممکن است آسيب(ضربه) اي رواني، روابط را به هم زند.
احتمال دارد حس کنيد که مجبوريد به قدري از پس کارهايي که چون گذشته نمي توانيد انجام آن را ازنزديکان و يا اعضاي خانوده تان انتظارداشته باشيد، برآييد. امکان دارد حتي حس کنيدکه تغيير يافته ايد وسايرين شما را نشناخته اند.
درپي تجربه اي آسيب زا، مهمترين مورد اين است که بلافاصله به وضع طبيعي برگرديد. بکوشيد که هيجانات تان را برزبان آوريد و از فرو خوردن احساسات خوردن بپرهيزيد. تجربه را بارها وبارها تک وتنها و يا ازطريق گفت وگوبا دوستان بررسي کنيد. سعي نماييد برنامه ي روزانه ي خويشتن را دنبال نماييد. سرکاربرويد، خريدکنيد وفرزندان تان را هم، ولواين که آسيب ديده باشند، درمدرسه نگهدار يد. فراموش نکنيد که بچه ها، احساسات مشابه را تجربه مي کنند. پس با ايشان سخن بگوييد وبگذاريد آن ها نيزمنظورشان را بيان دارند. نکته ي اصلي اين است که سعي کنيد ازموقعيت ها يا عواملي که خاطرات دردناک گذشته رابه خاطرمي آورند،دوري گزينيد چراکه اين امر موجب توالي هيجاني(8)
مي گردد.
اين دوره اززمان، بسيار تنش زا بوده ومهم اين است که شما از خودتان مراقبت نماييد. يقين خاصي کنيد که خوب غذا مي خوريد، وقتي را صرف تن آرامي کرده و استراحت فراوان مي کنيد. داخل خودرو ودرون خانه، فوق العاده مواظب باشيد، چون بعد ازفشار رواني شديد، بروزحوادث، شايع تراست. توقع نداشته باشيد که خاطرات از يادروندبلکه آن مابه تدريج تحمل پذيرترمي گردند، اما احساسات تا مدت هاي زيادي درذهن شما جايگزين مي گردند وشما بايد فرا بگيريدکه با آن ها بسربريد. چنان چه پس ازچند ماه معلوم شد که هنوز دچار نشانه اضطراب، پس نگاه ها، روياها وانديشه هاي مخل هستيد ودر مي يابيد که ازهرامر مرتبط با رخداد مورد نظر اجتناب مي ورزيد، شايد دچاراختلال فشار رواني پس آسيبي شده ايد که دراين صورت بايدازکار شناسان مربوطه ياري بجوييد. هرچند افراد ممکن است به طرز نامطلوبي تحت تاثير فاجعه قرارگيرند،لکن گزارش هاي زيادي حکايت ازآن دارند،هم اين که براحساسات شديد اوليه چيره گردند، احساس قدرت مي کنند. به دنبال فاجعه ي قايق بيش گفته، 35 ‏درصدازکسان مورد مصاحبه احساس کردندکه درنهايت شديدا تحت تاثير بوده اند.
1-احساسات بهت زدگي را بپذيريد. ذهن شما ر را مي داردکه بد اقبالي تدريجا حس شود.
2-فعال بمانيد. شايد پي بريدکه ياري رساني به ديگران، تا حدي آرامتان سازد. با اين حال، مواظب باشيدمسئووليت هاي بسيار زيادي را بر عهده نگيريد. اگرفزون کاري(10) براي بازداشتن خاطرات رخداد باشد، اغلب زيان بخش است.
3-پشتيباني بجوييد. احساسات خويشتن را با دوستان صميمي واعضاي خانواده مطرح ساخته و آنان را واداريدکه از شما حمايت جسمي وعاطفي نمايند .
4-وقتي را براي خلوت و تنهايي خود اختصاص دهيد. به منظور بررسي احساسات تان، گاه لازم است که تنها باشيد يا فقط با خانواده ودوستان صميمي بسربريد.
5-با حقيقت روبرو شويد . مواظب باشيد که از خاطرات رخداد بپرهيزيد . در مراسم تدفين شرکت جوييد و به صحنه حادثه بر گرديد .
6- احساسات خويشتن را مرور کنيد . اين عمل کمک مي کند که در مورد پيشامد صحبت کنيد وفکررويداد را درسر بپرورانيد . هرچه بيشتر بدين عمل بپردازيد ، پردازش هيجاني بهتر شده وشما سريع تر به زندگي خود ادامه مي دهيد .

پي‌نوشت‌ها:
 

پوافکاري ، نصرت اله ، " فرهنگ جامع روانشناسي روان پزشکي و زمينه هاي وابسته " تهران ، فرهنگ معاصر ، ج 2، 1373.
صالحي ، سهيل ، " صداي پاي مرگ زود رس " روزنامه همشهري ، ش 4521.
PTSD = Post Traumatic Stress Disorder
2-Catastrophic event
3- Traumatic stress
4-Trauma
5-Traumatized
6-Arousal
7 –Flashbacks
8-Ernotional Sequencing
9-Relaxation
IO-Overactivy
 

منبع:Stress Free Living
مجله بهداشت روان شماره 28و29